تپههایی شبیه فیلهای سفید ارنست همینگوی/ ترجمه فرانک فرید این داستان را در سال ۸۴ ترجمه کردم، موقعی که قرار شده بود در کارگاه ترجمهمان مجموعهای از داستانها با تم زنانه، گردآوری و ترجمه کنیم. چون این داستان هم تمی بهشدت زنانه داشت، دلم میخواست با خوانش یک زن هم …
ادامه نوشته »گریهی ماهی
گریهی ماهی رو وایت برد آشپزخونه نوشته بود: دستمال کاغذی … آبغوره … چشم پزشک… چیزهای دیگه هم هست، اما همش اینها تو چشم می زنه. هی بهش می گفتم، زر نزن، اما می زد. معمولا زیرآبی گریه می کرد. بعدها یاد گرفته بود زار هم بزنه. رو وایت برد …
ادامه نوشته »