خانه / ادبیات / داستان

داستان

تپه‌هایی شبیه فیل‌های سفید

تپه‌هایی شبیه فیل‌های سفید ارنست همینگوی/ ترجمه فرانک فرید این داستان را در سال ۸۴ ترجمه کردم، موقعی که قرار شده بود در کارگاه ترجمه­‌مان مجموعه­‌ای از داستان­‌ها با تم زنانه، گردآوری و ترجمه کنیم. چون این داستان هم تمی به‌شدت زنانه داشت، دلم می‌خواست با خوانش یک زن هم …

ادامه نوشته »

خانا بکیره

خانا بکیره پاییزین سون گونلر ایدی داشیناندا. بیر وانئت قاپیدا دایاندی، آزجا- آریجا اسباب- آلاتی ایلا. گؤرهسن او دا منه تای اؤیرنجی ‌ایدی؟ آمما ایلین بو واقتینده کی آد یازمازلار! من اوست قاتی توتالی، اوچ آی اولاردی. تزه گلنلرده بیر یاشلی آرواد، اوغلو، قیزی یا کیملر گؤرونوردو. پاییزین سون گونلر …

ادامه نوشته »

گریه‌ی ماهی

گریه‌ی ماهی رو وایت برد آشپزخونه نوشته بود: دستمال کاغذی … آبغوره … چشم پزشک… چیزهای دیگه هم هست، اما همش اینها تو چشم می زنه. هی بهش می گفتم، زر نزن، اما می زد. معمولا زیرآبی گریه می کرد. بعدها یاد گرفته بود زار هم بزنه. رو وایت برد …

ادامه نوشته »