ملاقات مایک با دایکز! جودیت کی. ویدرو، ترجمه: فرانک فرید تازه شاممان را تمام کرده بودیم که اولین زنگش را زد. خواهر کوچکترم بود. او معمولا درباره زندگی خصوصیاش به ما نمیگفت اما آن شب با لحنی نجواگونه از ما کمک میخواست. قبل از اینکه حرفش را تمام کند، صدای …
ادامه نوشته »دوچرخهسوارِ بینوا
دوچرخهسوارِ بینوا هیلکن مانچینی من دوچرخهسواری را دوست دارم. آخر با دوچرخه هر وقت، هر جا که خواستم میتوانم بروم؛ و این در بوستون که ساعات کار قطار شهری ۳۰/۱۲ شب یا همچون موقع مسخرهای تمام میشود، مهم است. البته بعدا موردی پیش آمد که فهمیدم دوچرخه به یک دلیل …
ادامه نوشته »