تعلیم به رئیسجمهور
من استاد دانشگاه جرج واشنگتن در واشنگتن دیسی و حامی مشتاق تیم بسکتبال زنان هستم. در سال ۱۹۹۵ وقتی به مسابقاتِ رفتوبرگشت زنان و مردان میرفتم، بهتزده از اینکه از درگاه امنیتی[۱] گذرانده شدم، پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ آیا کسی تیمهای ما را تهدید کرده؟ یکی از همکارهایم گفت، نه. پرزیدنت کلینتون برای بازدید آمده، او دخترش چلسی را هم برای تماشای مسابقاتِ ما آورده است. بهعلاوه کاخ سفید همان پایین جاده بود.
ابتدا، بازی مردان برگزار شد که برنده شد. بعد از بازی، پرزیدنت به آنها تبریک گفت. به هنگام خروج، او به میان جمعیت رفت و با هرکسی که نزدیکش بود دست داد. شگفتزده از اینکه خوشامدگویی به او چنان ساده است، راه خودم را از میان جمعیت ایستاده گشودم تا من هم با رئیسجمهور دست بدهم.
گفتم «سلام آقای رئیسجمهور. من اینجا، در دانشگاه جرج واشنگتن، تاریخِ زنان تدریس میکنم. من فکر میکنم اینکه بمانید و بازی زنان را هم تماشا کنید، میتواند برای دخترتان واقعاً ارزشمند باشد و پیام مهمی را به او القا کند.» عزم راسخِ من، راه بیباکی را نیز برایم هموار کرد و بهصورت معنیداری گفتم، «الان که تیم مردان برنده شده، اینجا را ترک نکنید و حمایت خود را از قانون نُه[۲] و از ورزشکاران زن نشان دهید.»
«خب، من دوست دارم بمانم»، بیل کلینتون به من گفت. «اما ساعت دو جلسه دارم.»
«خب»، جواب دادم، و مطمئن از لحن متقاعدکنندهی خودم و محاسبهی زمان، گفتم، «بااینحال میتوانید بیست دقیقهی اول بازی را تماشا کنید.» به خواستهی من، پرزیدنت به صندلی خودش برگشت و زنان را هم تشویق کرد.
من فقط یک دستور مستقیم به رئیسجمهور آمریکا داده بودم و او هم اطاعت کرده بود.
بعدا، او اولین رئیسجمهوری بود که پیام تبریک تلفنی برای تیم بسکتبال برندهی مسابقات قهرمانی زنان فرستاد. دوست دارم فکر کنم که من نقش کوچکی در این ماجرا داشتم.
بونی ماریس، معروف به دکتر بون، استاد مطالعات زنان، فعال حقوق لزبیینها و یک دختر دوستداشتنی یهودی است. این سه باهم، بیپروائیِ[۳] دستور دادن به هرکسی در اطرافش را به او داده است.
[۱] آشکارساز فلز
[۲][م] قانون ۹ فدرال، در ممانعت از تبعیضِ مبتنی بر جنسیت در هرگونه فعالیت و برنامهی آموزشی است که به هزینهی دولت برگزار میشود.
[۳] Chutzpah از لغت عبری hutspa
[م] به معنی پرروئی، جسارت، بیپروائی، وقاحت و امثال اینها است.