دوچرخهسوارِ بینوا هیلکن مانچینی من دوچرخهسواری را دوست دارم. آخر با دوچرخه هر وقت، هر جا که خواستم میتوانم بروم؛ و این در بوستون که ساعات کار قطار شهری ۳۰/۱۲ شب یا همچون موقع مسخرهای تمام میشود، مهم است. البته بعدا موردی پیش آمد که فهمیدم دوچرخه به یک دلیل …
ادامه نوشته »موعظه برای مجرم!
موعظه برای مجرم! کاتلین تار، برگردان: فرانک فرید صبح ملایم یک روز تابستانی، هنوز خوابآلود بودم که صدای گوشخراش شکستن چیزی خواب ازسرم پراند. بلند شدم ببینم چی شده. درحالیکه فقط یک لباسخواب صورتی مدل بچهگانه کوتاه تنم بود، درِ اتاقخواب را باز کردم و در مقابلم مردی را دیدم …
ادامه نوشته »نقاشِ شهر
نقاشِ شهر ساشا کلر مکینز، برگردان: فرانک فرید برگشت به عقب _ اواسط دههی ۷۰ است. انجمن مقام زن کانادا از من بهعنوان یک هنرمند دعوت میکند تا به تهیهی اطلاعات برای مرکز امور فرهنگی سلطنتی کانادا بپردازم. دو هفتهی اول، کار در شهر خودم، در اونتاریو، شروع میشود و دو هفتهی بعدی …
ادامه نوشته »دستشوییای از آنِ ما!
دستشوییای از آنِ ما! کاترین رابلی در اواسط ۱۹۸۰ وقتی به میانسالیام نزدیک میشدم، هیجده سالی میشد که بهعنوان یک صنعتگرِ زن، بسیاری از مشکلاتِ چنین محیطهای کاری را تحمل کرده بودم. من فلزکار بودم با رشته سختِ کاری که در پروژههای بزرگ کار میکردم. برای اینکه دیدِ بهتری از …
ادامه نوشته »پرداخت بهای هر چیز
پرداخت بهای هر چیز مونیک باودن قبلا به ما تذکر داده بودند که بیرون رفتن در خیابانهای دیترویت در تاریکی شب، میتواند خیلی خطرناک باشد، اما هم من، و هم آلیس گرسنهمان بود. ما محوطهی امنِ اجلاس را در کوبال هال ترک کردیم و بهسوی جایی که قبلا برای صرفِ شام نشان …
ادامه نوشته »سرتان به کار خودتان نباشد!
سرتان به کار خودتان نباشد! مریآن مکورت دو سال قبل، از خیابان اصلیای که سر راهم به خانه بود، از سرِکار برمیگشتم که متوجه شدم مردِ جوانی دختر نوجوانی را کتک میزند و زمین میاندازد. درحالیکه بهسرعت میگذشتم دیدم دختره چند بار سعی کرد بلند شود و فرار کند، اما …
ادامه نوشته »اوچدو اوچار اوچاجاق
اوچدو اوچار اوچاجاق زلزله گلدی بیزیم یئره، کندلری آپاردی… زلزله گلدی، کندلر داغیلدی… «بیلیسن، نه لرساتیلدی؟» بوللو سوزاد ساتیلدی … بیزیم یئرده، یئر چاتلار سوچولار پارلار! زلزله گلمیشدی اوشاقلار اؤلموشدو چوخ اوشاق اؤلموشدو زلزله هرگون گلیر بیزیم ائولر اسیر شهرده کندلرده یئر اسیر، چادیر اسیر ائولر اوچمور چوخدان اوچموشدو کت-کسسک …
ادامه نوشته »بامبومبا
بامبومبا بامباچادان باشلار، بومبالارا قدر؛ ائودن ائشیگه، اوشاقدان بؤیوگه؛ بامباچا باشا، بومبالار شهره؛ هردن دیزیـــمیزه چالیریق، آجی بیر خبره! آچیلی بیر کالیدوسکوپ ایمیش _بو شئیطان آدلی جعبه! دَییشیر پازل پازل دوزولور پرم پرم قولاقدان واکسینه؛ _فوویسم بیر تابلو تک_ گؤزلره ایینه! * بامبوبا اووووی! یونسکونون باش ساغلیغینا اود توتدی حلبین …
ادامه نوشته »روماندا اؤنجولوموز
روماندا اؤنجولوموز بیرچوخ یازارلاریمیز بلکه هله شعره باشلامایان زامانلار، ناصیر منظورینین، “قاراچوخا” رومانی ۱۳۷۳- نجو ایلده یاییلمیشدی! یازیچیلاریمیز، نثرین نه قدَر اؤنملی اولدوغونو، سونرالار باشا دوشوب و بوتون چتینلیک و الی بوشلوقلارا رغمن نثره اوز گتیردیلر. بئلهلیکله دیلیمیزده بئله اثرلرین یازیلماماسیندان، بو اثر دوزگون شکیلده قارشیلانمادی. ها بئله، ادبیاتیمیزدا یازار …
ادامه نوشته »نگاهی به «گرگ ها»ی «وفی!»
نگاهی به «گرگ ها»ی «وفی!» فرانک فرید داستان کوتاهِ «گرگها» از مجموعه «درراه ویلا»* نوشته «فریبا وفی» شاید تأویلپذیرترین اثر این مجموعه داستانی باشد. علاوه بر تأویلپذیری که جذابیت اثر را برای خوانندگان حرفهایتر دوچندان میکند، وفی توانسته دو ماجرا را در این داستان چنان شانهبهشانهی هم پیش ببرد که …
ادامه نوشته »