فمینیسم مصری در عصر مـلی گرایی
هدا شعراوی و سیزا نبراوی پس از برگرفتن حجاب، در اجلاس زنان در رم شرکت کردند.
[قرن بیستم با خیزشهای اجتماعی و نهضتهای ملیگرایانهی پیدرپی در کشورهای اسلامی توأم بود ه است. جنبش فمینیستی مصر پیشتاز جنبشهای زنان در منطقهی ماست و دستاوردهای آن تأثیرات قابل توجهی بر مبارزات زنان در ایران و ترکیه گذاشته است.
موانع رشد جنبش برابریخواهانهی زنان در مصر بهمراتب از ایران کمتر و روند مدرنیزه شدن، رشد سیاسی و اقتصادی در این کشور بهمراتب قانونمندتر، خودجوشتر و مستقلتر از ایران بود ه است. با مروری به روند مبارزات زنان در مصر درمییابیم که تاریخ جنبش زنان در این کشور در کلیت خواستهایش، شباهتهای بسیاری با جنبش زنان ایران دارد.
مارگوت بدران[۱] در این مقاله[۲]، تلاش زنان مصری را برای کسب آزادی در قرن بیستم ترسیم کرد ه است. مارگوت بدران، پروفسور در رشتهی تاریخ کشورهای اسلامی و خاورمیانه و همچنین کارشناس در مطالعات زنان است. او مؤلف آثاری چون فمینیسم، اسلام و ملت، کتاب بحثبرانگیز فمینیسم اسلامی و رسالههای متعددی در زمینهی مسائل زنان در کشورهای اسلامی، بهویژه کشورهای عربی است. روایت فشرد ه ی او از تاریخِ پاگیری و رشد فمینیسم در سد ه ی اخیر میلادی در مصر میتواند برای فعالین جنبش زنان آموزند ه باشد.] مقدمه از نشریه آوای زن
از آخرین عکسهای هدا شعراوی از بنیانگذاران اتحادیه فمینیستی، بهاتفاق صفیه ضاقلول رهبر اولین تظاهرات زنان مصری علیه اشغالگری انگلیس در سال ۱۹۱۹
فمینیسم در مصر، قبل از دمیدن قرن بیستم متولد شده بود. مادران این نوزاد بینامونشان، زنانی از طبقه متوسط و بالای جامعه در سالهای بین قرن نوزده و بیستم بودند. آنها دریافته بودند که دستاوردهای مدرنیته و امتیازات زندگی نوین برای زنان، با مردان همترازشان یکسان نیست. با ظهور قرن بیستم آگاهی نوینی از مفهوم زنانگی پا گرفت.
فمینیسم مصری، حکایت فمینیسم در قرن ملیگرائی است، البته غیرازاین هم نمیتوانست باشد. چراکه نیمهی اول قرن بیستم، با منازعات شدید ضد استعماری رقم خورد و نیمهی دوم آن نیز با تلاش برای ساختن کشوری جدید و غیر وابستهتر همراه بود. در طول این قرن، زنان به شکلدهی هویتی مدرن روی آوردند: نوگرائی در طرز تفکر، اتخاذ شیوههای نو در تحلیل مسائل و چگونگی شرکت در فعالیتهای همهروزهی جمعی و سیاسی. زنان به تبیین فمینیسم از دو گفتمان نوگرائی اسلامی و ناسیونالیسم سکولار پرداختند. مادران پیشین فمینیسم، چون عایشه التیموریه، ورد ه الیازیجی و زینب فوّاز به «خودآگاهی فمینیستی» – در شرف تکوین- در اشعار، مقالات و داستانهایشان عینیت بخشیدند. عایشه التیموریه در۱۸۹۴ مینویسد: «ای مردان سرزمین ما، شما که ادارهی امورات ما را در ید خود گرفتهاید، چرا زنان را پشت سر خود جا گذاشتید؟!»
فمینیسم برای اولین بار مشروعیت خود را در ورود به عرصهی عمومی، عمدتاً بهصورت نیرویی مؤثر، در مبارزات ملیگرایانه کسب کرد. دو د ههی اول قرن بیستم، شاهد شکلگیری نوعی فمینیسم اجتماعی جدای از جامعه بود. ولی در سه د هه ی بعدی، فمینیسم به یک حرکت قدرتمند سیاسی پیشروی کرد.
زنان مصری تا دههی ۵۰ میلادی موفقیتهای چشمگیری به دست آورند. اما بزرگترین عامل مأیوسکننده برای فمینیستها، شکست آنان در ایجاد اصلاحات اساسی در قوانین مدنی، بهویژه در جلوگیری از تعدد زوجات، ایجاد محدودیت در سهولت طلاق از جانب مردان و ایجاد شرایط برابر برای زنان بود.
بعد از انقلاب ۱۹۵۲، ازآنجاکه دولت تعیین حقوق شهروندان را بر مبنای «سوسیالیسم عرب» به عهد ه گرفت، فمینیسم بهعنوان یک گفتمان عمومی مستقل، به سکوت کشاند ه شد. در د هه ی ۷۰، دومین موج فمینیسم سر برآورد و با باز شدن فضای کشور و چندصدایی شدنِ آن، فمینیسم به نیرویی پرشور در د هه ی هشتاد مبدل شد. در د هه ی نود، زنان نسل جدید، موج سوم فمینیسم را شکل دادند و دوباره حول مسائلی هم چون، میراث فرهنگی و دستاوردهای فمینیستها و جایگاهی که فمینیسم ممکن بود در آیند ه پیدا کند، اندیشیدند.
سالهای آغازین این قرن مصادف بود با فعالیت فمینیستی عمومی بهصورت روی آوردن زنان طبقات بالا و متوسط به فضای عمومی جامعه و خارج شدن از محدود ه ی خانه . از زمان سد ه ی پیشین، تا پایان د هه ی دوم آن، زنان با خردمندی وارد عرصههای عمومی جامعه شدند و فمینیسم اجتماعی در شکلهای گوناگون چه پیشقدم در امور فردی یا فعالیتهای جمعی زنان رخ نمود.
سال ۱۹۰۹ که شاهد نوآوری در زمینههای مختلف بود، نقطهی عطفی در تاریخ زنان مصر محسوب میشود. حوزهی تحصیل، با دو پیشرفت مهم زنان همراه بود. نبویه موسی در امتحان مدرسهی متوسطه دولتی شرکت کرد و موفقیت چشمگیری به دست آورد. وی اولین و تنها دختری بود که توانست در دوران حکومت استعمارگران چنین اجازهای از مقامات آموزش آن دوره به دست آورد، بهگونهای که تا زمان پدید آمدن حکومت شبه مستقل مصر در سال ۱۹۲۲، دیگر چنین موقعیتی پیش نیامد. دیگر اینکه در پاسخ به خواست زنان، سخنرانیهای ویژهای برای زنان و توسط خود آنان در دانشگاه جدید مصر برگزار شد. زنانی از طبقات متوسط که بهتازگی فارغالتحصیل شد ه بودند، نظیر نبویه موسی، ملک حفنی ناصف، می زیاد ه و لبیبه هاشم از سخنرانان بودند. در زمینههای دیگر، زنان با برپائی اولین انجمن خیریهی غیرمذهبی، به ارائهی خدمات پزشکی و بهداشتی به زنان و کودکان فقیر پرداختند. مبرّت محمدعلی، با نام مستعار البادیه مجموعهای از رسالهها، مقالات و سخنرانیهای خود را در کتابی به نام النسائیات منتشر کرد که در آن به بررسی امکانات و چالشهای پیش روی زنانی پرداخت که وارد زندگی اجتماعی و عرصههای عمومی میشدند.
زنان همزمان با اقدام به ایفای نقش اجتماعی و تغییر شیوهی زندگی خود، به تدوین منسجم برنامههایی برای پیشبرد خواستهایشان پرداختند. بهطوریکه در اجلاس ملیگرایان در شهر هلیوو پولیس به سال ۱۹۱۱، ملک حفنی ناصف فرصتی به دست آورد و اولین خواستهای فمینیستی زنان را بیان کرد که شامل حق تحصیل زنان در همه سطوح و همهی رشتهها، حق اشتغال در هر شغل و حرفه به انتخاب خود آنان و حق شرکت در مراسم عمومی مذهبی در مساجد بود.
ستیزهجوئی ملیگرایانه زنان بین سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۲، هم چون پلی بود که فمینیسم اجتماعی عمدتاً ناپیدای آن دوره را به فمینیسم سامانمند جمعی و فراگیر پیوند زد. زنان در ۱۶ مارس ۱۹۱۹، برای اولین بار در یک اقدام اعتراضآمیز جمعی در مخالفت با اشغالگری دیرپای استعمارگران انگلیسی و کسب استقلال ملی کشورشان، از خانههایشان بیرون ریختند و با برپائی تظاهراتی گسترد ه، همهی ملت را با خود همراه کردند. درحالیکه زنان طبقه بالای جامعه در تظاهراتی سازمانیافته شرکت میکردند، زنان عادی در مخالفتهای عمومی خودجوش همراه میشدند. زنانی از «تودههای مردم» در این راه به شهادت رسیدند، همانند حمید ه خلیل که در مقابل مسجد الحسین با اصابت گلولهی استعمارگران کشته شد.
نبویه موسی راه دیگری را برای ابراز مخالفت خود برگزید. او که مدیر مرکز تربیتمعلم وردیان، اولین مرکز برای زنان در اسکندریه بود، از اینکه مبادا با خطر بسته شدن مرکز مواجه شود، از شرکت در تظاهرات خیابانی اجتناب کرد. در عوض، وی واکنش تند خود را با چاپ رسالهای فمینیستی و ملیگرایانه در سال ۱۹۲۰ با عنوان «زنان و اشتغال» صریحاً ابراز کرد. او در این رساله، بر این امر اصرار ورزید که «سوق دادن زنان بهسوی تحصیل و اشتغال، بهترین خدمتی است که میتوان در حق کشوری انجام داد که حاضریم برای آن جان فدا کنیم.»
در طول دورهی خیزشهای شدید ملیگرایانه برای پایان دادن به اشغالگری انگلیس، مردان مصری از شرکت زنان در این حرکت استقبال میکردند. کمیتهی مرکزی زنان حزب وفد، با جلب حمایت گسترد ه و سرتاسری در پیش برد جنبش ملی، نقشی حیاتی ایفا کرد. باوجوداین، پس از اعلام استقلال کشور در سال ۱۹۲۲ با زنان بهعنوان شهروندان درجه دوم برخورد شد و بااینکه قانون اساسی سال ۱۹۲۳، همه مصریها را دارای حقوقی برابر قلمداد کرد، متعاقباً قانون انتخاباتی جدید، حق رأی را فقط از آن مردان دانست.
زنان دریافتند که در این لحظات حساس و در شرایط شکلگیری کشوری نوین، باید به سازماندهی جنبش آزادیخواهی خود بپردازند. هدا شعراوی زنان را در ایجاد اولین سازمان مشخصاً فمینیستی به نام اتحادیهی فمینیستی زنان مصری رهبری کرد. این سازمان، در همبستگی با کمیتهی مرکزی زنان وفد، فهرست کاملی از خواستهای زنان را ارائه کردند که شامل حقوق کامل سیاسی، برخورداری زنان از حق تحصیل و اشتغال، و اصلاح قوانین مدنی بود. دختران کارگاههای جامعه نوین زنان، شعارنوشتههایی از این خواستها را در مقابل مجلس جدید به هنگام گشایش آن در سال ۱۹۲۴ به دست گرفتند.
اتحادیهی فمینیستی زنان مصری، به انتشار نشریهی اجیپشین به سردبیری سیزا نبراوی در سال ۱۹۲۵ اقدام کرد و دوازده سال بعد نیز، نشریهای به نام المصریه، ابتدا به مدیریت فاطمه نعمت رشید و سپس اوا حبیب المصری منتشر کرد. در سال ۱۹۳۳، اتحادیهی فمینیستی زنان مصری در تلاش برای جذب نسل جدیدی از فمینیستها، گروهی از جوانترها، موسوم به شقیقات را سازماندهی کرد. حوّا ادریس از بستگان نزدیک هدا شعراوی، از اعضای این گروه بود که دیرزمانی در سازمان اتحادیهی فمینیستی زنان مصری به فعالیت پرداخت و به تأسیس مهدکودک برای نگهداری فرزندان مادران شاغل همت گمارد. از دیگر فمینیستهای جوانتر، میتوان از امینه السعید بهعنوان پیشگام روزنامهنگاری در دارالهلال نام برد و نیز سهیر الغلماوی، بهعنوان اولین زن استاد دانشگاه که راه را برای تدریس زنان در دانشگاهها هموار کرد. زینب الغزالی رهبر آیند ه ی زنان اسلامگرا نیز، در سال ۱۹۳۵ به سازمان اتحادیهی فمینیستی زنان مصری پیوست، اما پس از یک سال آن را برای تأسیس جمعیت بانوان مسلمان و در تلاش برای تحقق بخشیدن به آزادی زنان و رهایی ملی، بر اساس معیارهای اسلامی، ترک کرد.
فمینیستها، در خلال سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰، به موفقیتهای زیادی دست یافتند. اولین مدرسه متوسطه با برنامههای آموزشی یکسان با پسران به نام شوبرا، برای دختران در سال ۱۹۲۵ تأسیس شد. سهیر الغلماوی، اولین زن مصری بود که در سال ۱۹۴۱ توانست مدرک دکترا بگیرد و در گروه ادبیات عربی دانشگاه الفواد تدریس کند و نیز دوریه شفیق اولین زن مصری که از دانشگاه سوربون فرانسه درجه دکترا گرفت. هیلانا سیداروس جزو اولین گروه از زنان بود که موفق به اخذ بورس تحصیلی در رشته داروسازی برای اعزام به خارج از کشور شدند. وی اولین فرد مصری بود که مدیر بیمارستان مموریال کیچنر شد و بعدها توانست مدتی طولانی مرکز خصوصی خود را با موفقیت اداره کند. نعمیه الایوبی، نخستین زن فارغالتحصیل در رشتهی حقوق از دانشگاه الفواد بود که اولین بازرس ادارهی کار در بخش اشتغال زنان شد.
بااینکه زنان میتوانستند ادعا کنند که موفقیتهای چشمگیری به دست آوردهاند، اما بزرگترین عامل مأیوسکننده برای فمینیستها شکست آنان در ایجاد اصلاحات اساسی در قوانین مدنی اسلامی بهویژه، در جلوگیری از تعدد زوجات، ایجاد محدودیت در سهولت طلاق از جانب مردان و ایجاد شرایط برابر برای زنان بود. حتی بحث و گفتگوی اصلاحطلبان اسلامی هم نتوانست کاری از پیش ببرد. میتوان گفت که در طول قرن بیستم، اصلاح قوانین مدنی بزرگترین چالش پیش روی فمینیستهای مصری بود.
در د هه ی ۳۰ و ۴۰، اتحادیهی فمینیستی زنان مصری با دیگر زنان عرب ارتباط برقرار کردند. در زمان اوج خیزش اعراب در سال ۱۹۳۰ در فلسطین، اتحادیهی فمینیستی زنان مصری توانست بر مانع بزرگ استعمارگران برای برگزاری اجلاس دفاع از مردم فلسطین فائق آید و یکبار دیگر پیوند تنگاتنگ بین فمینیسم و ملیگرائی را نشان د هد. فائقه مدرس از کشور سوریه، بر این امر مصّر بود که «برای رسیدن به اهداف ملیگرایانه، باید از زنان یاری بطلبیم، نه از پادشاهان و رئیسجمهورها و سایر رهبران مرد.»
زینب الغزالی که به نیروهای فمینیست ملحق شد، تصریح کرد: «در گذشته نیز مثل امروز، زنان خواهان صلح بود ه اند و پرچم دفاع از سرزمین و سرافرازی آن را برافراشتهاند.»
اتحادیهی فمینیستی زنان مصری در اقداماتِ پس از جنگ جهانی دوم، پیشگام برگزاری کنفرانس زنان عرب در سال ۱۹۴۴ شد. آزادی فلسطین و آزادی زنان سرلوحهی خواستهای آنان و نیز محور مشترک اتحاد بین اعراب بود. اما بعدها، وقتی اتحادیه عرب تشکیل یافت، هیچ زنی در بین نمایندگان نبود. هدا شعراوی، رئیس کنفرانس زنان عرب، خطاب به مردان گفت: «شما تصمیم گرفتید بنای افتخار نوین را بهتنهایی برپا کنید و با این کار، شکاف بین خود با زنانتان را عمیقتر کردید، و اتحادیه عرب، اجماعی شد، تنها با نیمی از مردم عرب!» با برپائی کنفرانس زنان عرب، فمینیسم پان عربی متولد شد و اتحادیه زنان عرب را تأسیس کرد که هنوز هم موجود است.
در د هه ی چهل، زنان، فعالیتهای فمینیستی خود را در جامعه گسترش دادند و فمینیسم شکلی مردمی به خود گرفت. سازمانهای زنان و سازماندهی زنان بهسرعت افزایش یافت. فاطمه نعمت رشید، دوریه شفیق و انجی افلاطون، بهعنوان رهبران شاخههای مختلف این حرکات مردمی در صحنه حاضر شدند. فاطمه نعمت رشید، حزب سیاسی النساء وطنی را در سال ۱۹۴۱ پایه گذارد. این حزب، با ایجاد ارتباط تنگاتنگ با احزاب کارگری و کشاورزی، برنامههای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی گسترد ه ای را در پیش گرفت، اما نتوانست بیش از یک سال به کار خود ادامه د هد.
دوریه شفیق، مبتکر فعالیتهای فمینیستی پرتحرکتری شد و این در حالی بود که قبلاً راه خود را با انتشار سه نشریه برای این کار هموار کرد ه بود. او اتحاد بنت النیل را در سال ۱۹۴۸ بنیان نهاد. اتحاد بنت النیل، اولین نهادی بود که فعالیتهای خود را به سراسر کشور گسترش داد و در بسیاری از شهرهای کوچکتر اقدام به ایجاد مراکز سوادآموزی و بهداشتی برای ارائه خدمات به زنان تهیدست کرد. این نهاد همچنین کسب حق رأی برای زنان را در سرلوحه برنامههای خود قرار داد.
دوریه شفیق از پی گیرترین فمینیستها برای کسب حق رأی و رهبر آخرین دور از مبارزاتِ کسب حقوق سیاسی برای زنان بود و وقتی به این نتیجه رسید که مباحثات محکم تئوریک از آن دست که فمینیستهای لیبرال انجام میدادند بهتنهایی نمیتواند کاری از پیش برد، بهروشهای رادیکالتری متوسل شد. وی در سال ۱۹۵۱ رهبری زنان را در راهپیمایی بهسوی مجلس و یک تحصن سهساعته به عهد ه گرفت. بعداً اعتصاب غذا را بهعنوان راهحل نهایی در رسیدن به حقوق سیاسی زنان برگزید و نیز با نهادها و مقامات اسلامی در مخالفت با فتوایی که زنان را دارای حق رأی نمیدانست، به بحث و گفتگو پرداخت.
در دوران پس از جنگ دوم جهانی، با ظهور موج چپ در دنیا و خیزشهای ضد امپریالیستی و تلاش کشورهای آفریقایی و آسیایی در نبرد برای کسب استقلال، فمینیسم مردمی رادیکالتری در مصر به وجود آمد. انجی افلاطون، فمینیست و سوسیالیست جوان، به ایجاد جامعهی زنان جوان تحصیلکرده در سال ۱۹۴۵ یاری رساند. لطیفه الزیات، رهبر دانشجویان نیز به آن پیوست. بعدها در پی سرکوب جنبش چپ و بستن این انجمن، فمینیست سوسیالیستها، اقدام به تأسیس جمعیت النساء الوطن الموقته کردند. انجی افلاطون نخستین زن از جناح چپ بود که جایی برای بحث پیرامون آزادی زنان بدون در نظر گرفتن ستم طبقاتی و ارتباط آن با ستمدیدگی زنان و رابطهی این دو با بهرهکشی امپریالیسم، قائل نبود. او نظرات خود را در دو کتاب به نامهای «هشتاد میلیون زن همراه ماست» و «ما زنان مصریم» به ترتیب در سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ منتشر کرد.
نهضت صلحجویانه زنان، مهمترین حوزهی عملکرد برای بسط فمینیسم مردمی، به هنگام همبستگی زنان در اتحادی بزرگ برای بیرون راندن کامل حضور نظامی انگلیس بود. در سال ۱۹۵۰ سیزا نبراوای، فمینیستِ پیشکسوت اتحادیهی فمینیستی زنان مصری، که بعداً به جناح چپ پیوست و نمونهی منحصربهفرد فمینیسم لیبرال بود که رادیکال شد و فمینیستهای جوانتری مثل انجی افلاطون و وداد میتری، حرکت زنان حامی صلح را پایهگذاری کردند. در رویداد کانال سوئز در سال ۱۹۵۲، زنان از طیفهای مختلف مبارزان سیاسی و ایدئولوژیک از انجی افلاطون فمینیستِ سوسیالیست گرفته تا حوا ادریس فمینیستِ لیبرال و زینب الغزالی اسلامگرا، همگی به خیل زنان پیوستند تا کمیتهی زنان مقاومت مردمی را شکل د هند.
با انقلاب ۱۹۵۲، مبارزات مستقل و عمومی زنان نیز به پایان خود نزدیک میشد. دولت جدید در سال ۱۹۵۶ یعنی ۳۲ سال بعد از اولین تقاضای فمینیستها برای کسب حق رأی، این حق را به آنان داد. در همین سال دولت، اتحادیهی فمینیستی زنان مصری را -همانند سایر سازمانهای مستقل- به تعطیلی کشاند و به آنها اجازه داد تا به تجدید سازمان خود بهعنوان نهادی برای ارائهی خدمات اجتماعی با نام جدید انجمن هدا شعراوی اقدام کنند.
پس از به سکوت کشاندن عمومی فمینیستها، امینه السعید که در طول دوران فعالیت اتحادیهی فمینیستی زنان مصری عمری سپری کرد ه بود، کاملاً استثنا محسوب میشد. السعید در سال ۱۹۵۴ نشریهی پرتیراژ حوا را پی نهاد که مؤسسه دارالهلال آن را منتشر کرد. او همچنین عضو شورای سندیکای مطبوعات و بعدها نایبرئیس آن شد. السعید در تلاش برای تلفیق دیدگاههای فمینیسم لیبرال با برنامههای سوسیالیستی «صرفنظر از جنسیت» دولت، بر آن بود تا هموطنان خود را به تحرک وادارد. وی همچنین بیعدالتی موجود در قوانین مدنی اسلامی را محکوم میکرد. السعید از وضع موجود و نیز دولت انتقاد میکرد که با ایجاد اشتغال برای زنان آنها را با فشار مضاعفی مواجه کرد ه بود، بدون آنکه حتی بتواند نیازهای مراقبت از فرزندان آنها را برآورد ه کند. گسترش و ایجاد فرصتهای شغلی و تحصیلی صرفنظر از جنسیت و طبقه، توسط دولت سوسیالیست پیامدهای پیشبینینشدهای را پدید میآورد.
سالهای دههی ۸۰ زمان شکلگیری و تحکیم گروهها و انجمنهای گوناگون بود. نوال السعداوی نیز پیشگام زنان در تأسیس جمعیت همبستگی زنان عرب شد.
موج جدید فمینیسم
با شروع سیاست «درهای باز کاپیتالیسم» و اعلام موجودیت «دموکراسی پلورالیستی» در د هه ی ۷۰، فمینیستها و سایر گروههای سرکوبشده، بار دیگر رو آمدند. زنان که از مزیتهای برنامه سوسیالیستی دولت قبلی بهرهمند شد ه بودند در صحنه حاضر شدند تا موج تازهای از فمینیسم بیافرینند. سردمدار زنان احیاکنندهی فمینیسم، نوال السعدوای، فارغالتحصیل رشتهی پزشکی در سال ۱۹۵۵ بود. او که طی کسب تجربیات پزشکی خود متوجه مشکلات جسمی و روانی زنان و ارتباط آن با ستم فرهنگی موجود شد ه بود؛ سرکوب پدرسالارانه، ستم طبقاتی و سلطهی امپریالیسم را مرتبط با یکدیگر میدانست. کتاب وی به نام «زن و جنسیت» که در سال ۱۹۸۶ انتشار یافت، در خصوص مقابله با اِعمال انواع تعرض به بدن زن، ازجمله ختنهی دختران بود. این کتاب درواقع شالودهی موج دوم فمینیسم به شمار میرود که به بهای از دست رفتن شغل او در وزارت بهداشت تمام شد.
سالهای د هه ی ۸۰، زمان شکلگیری و تحکیم گروهها و انجمنهای گوناگون بود. نوال السعداوی نیز پیشگام زنان در تأسیس جمعیت همبستگی زنان عرب شد. این سازمان به ترتیب دادن یک گردهمائی برای بحث پیرامون مسائل مربوط به جنسیت و نیز برپائی چندین اجلاس بینالمللی اقدام کرد. تشریکمساعی زنان در شهر منصوره در سال ۱۸۸۲، در اعتراض به حملهی اسرائیل به جنوب لبنان، به انتشار مجله بنت الارد انجامید. گروه به هم آمد ه برای انتشار این مجله، همچنین به زنان د هات اطراف، در بهبود وضع زندگی روزمرهشان کمک کردند. در سال ۱۹۸۶ نیز گروهی که برای انتشار مجله المراء الجدید ه به هم پیوسته بودند، برای ارتقاء مسائل بهداشتی و آگاهی از قوانین و اجرای پروژههای درآمدزا به زنان عادی یاری رساندند.
فمینیستها همچنین به سازماند هی خود، حول محور حقوق بشر و کسب آگاهیهای حقوقی اقدام کردند. در سال ۱۹۸۷، گروهی از زنان و مردان، سازمان اتحاد زنان عرب را بنیاد نهادند که مدیریت آن را هدا بدران کارشناس در پیشبرد امور زنان به عهد ه گرفت. این سازمان نیروی خود را بر روی حقوق قانونی و سیاسی زنان متمرکز کرد. زنان متبحر دیگر نیز از تجربیات خود در خصوص برآورد نیازهای قانونی زنان بهره گرفتند. وکلای برجسته، روزنامهنگاران، مقامات دولتی و مدیران سازمانهای غیردولتی شامل معرفت التلاوی، ماجد ه المفتی، عزیزه حسین، انجی رشدی، سنیه صالح، عواطف والی و مونا ذاوالفقار در سال ۱۹۸۸، به ایجاد گروهی، با هدف ارتقای منزلت اجتماعی زنان دست زدند تا زنان را قادر سازند، جنبههای مثبت قوانینِ موجود را به نفع خود بهکارگیرند. آنها جزوههایی موسوم به حقوق قانونی زنان مصری، در تئوری و عمل، منتشر کردند.
در سال ۱۹۸۵ وقتی قوانین مدنی، اصلاحشده به سال ۱۹۷۹ــاولین اصلاح اساسی آن از سال ۱۹۲۹ــ ملغی شد، فمینیستها طی ائتلافی بزرگ به تشکیل کمیتهی دفاع از حقوق زن و خانواده دست زدند. این کمیته در مبارزه برای بازگرداندن قانون به شکل قبلی خود هرچند با تغییرات جزئی موفق شد. بااینکه الغای این قانون، بخشی از مبارزه سیاسی بزرگی بود که از کسب حقوق فردی فراتر میرفت، اما حل معضلات خانوادگی بحثانگیزترین موضوع مورد نظر فمینیستها، با کمترین دستاورد در طول قرن بود.
در سال ۱۹۹۴وقتیکه قاهره میزبان کنفرانس بینالمللی جمعیت و توسعه بود، فمینیستها با نگرشی دگرگونه به موضوع بهداشت و جنسیت پرداختند. اگرچه مسئله ختنهی دختران، که دیگر به آن معلولیت جنسی اطلاق میشد، موضوع مورد اعتراض فمینیستها در د هه ی ۷۰ بود. اما این بار کارزار علیه این سنت شدت گرفت، سنتی که هنوز پابرجا بود و حتی فراگیرتر شد ه بود. فمینیست کارکشتهای مثل ماریه اسد توانست با رهبری سازمانی با اتخاذ شدت عمل علیه ختنهی دختران، طیف وسیعی از زنان فعال و باتجربه از چندین نسل را دور خود جمع کرد.
هر چه قرن بیستم به پایان خود نزدیک میشد، فمینیسم نیز اشکال متنوعتری به خود میگرفت. فعالیتهای فمینیستی در سراسر جامعهی مدنی پراکند ه شد ه بود. این فمینیسم غیرمتمرکز، در بافت سازمانهای غیردولتی رو به فزونی، ریشه دواند ه بود و این در حالی بود که فمینیسم عملگرا بر فمینیسم نظری ارجحیت مییافت. به نظر میرسید که دوران فمینیسم ملیگرا، بهعنوان یک ایدئولوژی به سر آمد ه و فمینیستها اکنون در فضاهای بومی و جهانی و در تضاد روزافزون ناشی از تلاقی این دو، فعالیت میکنند. دو عرصهای که بیشازپیش یکدیگر را به چالش میطلبند و تعاریف نوتری، ارائه می د هند. با بدرقهی فمینیسم دوران ملیگرائی و تجلیل از دستاوردهای رهبران و پیشقراولان آن، چشمانداز فمینیسم با پارادایمی نو در هزارهی جدید نمایان میشد.
منبع: www.mediterraneas.org
پانویسها:
[۱] Margot Badran
[۲] Egyptian Feminism in a Nationalist Century